رفقای فیسبوکی هم که ماشاءالله هزار ماشاءالله بعد از توقیف آسمان نشستهاند
و از فرط بیکاری و خوشمزگی با «آسمان» جمله میسازند و مشت محکمی بر دهان اقتدارگرایان
میکوبند. از «آسمونشم بگیری این پرنده مردنی نیست» بگیر بیا تا « آسمون ابریه اما
دیگه بارون نمیاد» و «خدای آسمونها خدای کهکشونها...» و «آسمون با من و تو قهره دیگه»...
گفتوگوی جان جان و جواد جان!
منبع آگاه هفتهخوانی که نخواست نامش فاش شود تا یک وقت ریا نشود از وین محل
مذاکرات هستهای به ما خبر داد که جان کری همین بعد از ظهری٬ جواد ظریف
را کشیده است کنار (دقیقا کنار منبع آگاه ما) و گفته است: «جواد جان٬ بابا٬ ما خودمان
زغالفروشیم... برای ما زیر و رو نکشید، ما خودمان تعهدنامه طرف را رنگ میکنیم جای
توافقنامه میندازیم...»
جواد ظریف هم گفته متوجه نشدم جان جان! (اسم یارو جان است!)
جان کری هم زده پشت جواد جان و گفته: «از همین منبع آگاه هفتهخوانی بپرس
بهت میگه... آره داداش...» و رفته...
حالا منبع آگاه ما تحلیلاش این است که آمریکاییها این شامورتیبازی خامنهای
را فهمیدهاند... اینکه هر بار ظریف و بر و بچ را میفرستد برای مذاکره و بعد یک روز
قبل از مذاکره شروع میکند دریوری گفتن به آمریکا و شاخ و شانه کشیدن... بعد ظریف
هم در مذاکره به طرف آمریکایی میگوید: «دیدید! دیدید! این رهبر ما قاطی میکند اصلا
یک وضعی و کار دست همه میدهد... زود باشید با ما توافق کنید تمام شود برود پی کارش..
وگرنه این بابا قاطی میکند و سر و کارتان با این دیوانه است!»
دولت و مجلس در کابینه رهبر!
بعد ملت کمپین «دعوت از مقام منظم رهبری برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست
جمهوری» راه انداخته بودند، گفتند که منظمله را مسخره کردهاند!
آخه ببین لامصب مگه ولی فقیه نیست خیر سرش؟ خب پس ابلاغ سیاستهای اقتصادی
به دولت و مجلس را از کجایش در میآورد؟
مگر دولت و مجلس و این همه کارشناس و خدم و حشم و کابینه و جلسه و ملسه و
بودجه و رایانه و یارانه و... برای همین کارها یعنی تدوین سیاستهای اقتصادی انتخاب
نشدهاند و بابت آن حقوق یامفت نمیگیرند؟
پس رهبر الان چه کاره است که سیاست تدوین میکند میدهد دست دولت و مجلس میگوید
بروید اینها را اجرا کنید؟!
اصلا مگر ما در انتخابات، برنامههای سیاسی- اقتصادی فلان کاندیدا را مطالعه
نمیکنیم و بر اساس آن به او رای نمیدهیم!
مگر همین دکتر حسن یک سری برنامه برای خلق حماسه اقتصادی ارائه نکرد و رای
ملت را هاپولی نکرد، و بعد هم مگر وزیر اقتصاد برنامههای اقتصادی خود را به مجلس ارائه
نکرد و رای اعتماد نگرفت؟
خب الان آن برنامهها چه شد؟ این ابلاغیه منظمله چه میشود؟ من چه شدم؟ تو
چه شدی؟ اینجا کجاست؟ بچه چی شد؟ کلید کو؟
چماقالاسلام و خرس مهربون!
باور کن به جای بعضی از این نمایندگان مجلس دو تا خرس پشمالو گذاشته بودند
الان وضعیت مملکت به از این بود. حالا عرض میکنم خدمتتان...
حاج آقا بزرگواری٬ نماینده
کهگیلویه و بویر احمد که معرف حضور است؟ همان حاجی که در فستیوال رای اعتماد مجلس به
وزرای دولت تدبیر و کلید کار و کاسبی پر رونقی داشت و صبح علیالطلوع پشت در هیئت رییسه
زنبیل میگذاشت و به عنوان موافق و مخالف وقت میگرفت و بعد وقت خود را به بالاترین
مبلغ به مزایده میگذاشت!
همان حاج آقایی که در توهینی آشکار به هموطنان لر، پشت تریبون مجلس رفت و
گفت: «من لرم و با چماق لری به جنگ وزرای متخلف میروم!»
همان که... ولش کن آقا جان... این چماقالاسلام بزرگواری این بار اعلام کرده
که نسبت به انتخاب خرس از سوی مسوولان محیط زیست به عنوان نماد جانوری استان اعتراض
دارد چرا که خرس نشانه نفهمی است!
یعنی الان تمام مشکلات استان کهگیلویه و بویراحمد به دستان پرتوان این نماینده
چماقنشان مجلس حل شده و فقط مانده است این که یک حیوان آیکیودار باشعور، زن و بچهدار
و زرنگ پیدا کنیم که در آن استان مشغول زندگی است و آن را به عنوان نماد جانوری معرفی
کنیم.
با چند تا از هموطنان لر که صحبت میکردیم میگفتند کاش وزارت کشور یک انتخابات
بین بزرگواری و خرسهای مهربان شهرمان برگزار میکردند تا معلوم میشد چند چند هستند!
ثبت جهانی هنر اصیل اختلاس
یعنی چه؟ آذربایجانیها رفتند چوگان را به اسم خودشان زدند هیچی نگفتیم مسوولین
ما هم که مثل بز فقط نگاه کردند و هیچ کاری نکردند، حالا هم ارمنستانیها پر رو پر
رو رفتهاند نان لواش عزیزمان را که در رگهایش آرد آریایی جریان دارد به اسم خودشان
زدهاند!
بنده به عنوان هفتهزاده از همین تریبون اعلام خطر میکنم... اگر دیر بجنبیم
میروند سراغ بربری و بعد پنیر لیقوان و همینطور بگیر برو تا آخر...
باور کن اگر مسوولان رسیدگی نکنند و شخص مقام مرفع رهبری به این ماجرا ورود
نکند زبانم لال میترسم همین روزها «اختلاس» را هم که ثمر رشادتهای مسوولین زحمتکش
جمهوری اسلامی در طول سه دهه اخیر است و همه دنیا جمهوری اسلامی را با این نشان میشناسند
هم به نام خودشان بزنند!
به نظرم اگر برای بربری و پنیر تبریز نتوانستیم کاری بکنیم اما باید هر چه
سریعتر مسوولان نشان جهانی «اختلاس» را ثبت یونسکو کنند تا از این اثر فرهنگی اقتصادی
که مسوولان جمهوری اسلامی سختیها و البته تلخیهای زیادی پای آن کشیدهاند(!) را ثبت
یونسکو کنند.
واکس زدن بادمجان!
در این ماجرای توقیف جوان ناکام مرحوم مغفور «آسمان» هیچ چیز اینقدر جگرم
را آتش نزد که این بنده خدا محمد خاتمی طفل معصوم نشسته بود فسفر سوزانده بود کلی ذوق
هنری از خودش در کرده بود و به مناسبت انتشار «آسمان» متن ادبی تفت داده بود با این
مضمون که:
«از امروز مردم بافرهنگ و مومن و بااخلاق و آزادیخواه به جای
هفتهای یک بار٬ هر بامداد میتوانند
به آسمان آبی و امیدبخش بنگرند و انشاءالله از آن برکت بخواهند. «آسمان» که ستارهای
بود در آسمان کمستاره ارتباطات مردمی و اطلاعرسانی آزاد و متعهد، خوش درخشید».
از آنطرف علی بن احمد جنتی وزیر ارشاد دولت تدبیر و کلید بعد از توقیف آسمان
فرمودهاند: «توقیف مطبوعات دست ما نیست».
خب آخه باوفا... توقیف مطبوعات که دست شما نیست، مجوز فیلم و ایضا توقیف آنهم
که دست شما نیست، مجوز کنسرت و لغو آن هم که دست شما نیست، فیلترینگ سایتها هم که
اصلا حرفش را نزن، سانسور کتاب که تو بگو یک درصد، انتخاب مجری جشنواره فیلم فجر هم
که با عزت ضرغامی است، داوری جشنواره و سیمرغها هم که از بیت منظمله کنترل راه دور
میشود...
با این اوضاف احتمالا جناب وزیر ارشاد شغل شریف واکس زدن بادمجان را بر عهده
دارند!
یک نکته هم عرض کنم در باب این رفقای فیسبوکی که ماشاءالله هزار ماشاءالله
بعد از توقیف آسمان نشستهاند و از فرط بیکاری و خوشمزگی با «آسمان» جمله میسازند
و مشت محکمی بر دهان اقتدارگرایان میکوبند.
از «آسمونشم بگیری این پرنده مردنی نیست» بگیر بیا تا « آسمون ابریه اما
دیگه بارون نمیاد» و «خدای آسمونها خدای کهکشونها...» و «آسمون با من و تو قهره دیگه»
و... فقط کم مانده بود دوستان ترانه « ستارهی آسمون دنباله داره بیاااا» اثر بابا
پنجعلی در سریال پایتخت(!) را هم در راستای محکومیت توقیف روزنامه آسمان بازنشر کنند!
به قول یکی از دوستان: ماییم که در سوگ و طرب قافیهسنجیم...
بازار دین فروشان؛ گذر نالوطی ظالم!
خدا این حاجی علمالهدی را از ما نگیرد که اگر بگیرد باید در این هفتهخوانی
را تخته کنیم از بیسوژگی...
حاجی این هفته هم اظهاراتی از خودش تفت داده و گفته که «ضد انقلاب لاییک را
میتوان تحمل کرد اما ضد انقلاب به اسم دین را نمیتوان و باید از همان اول با آنها
برخورد جدی کرد.»
راست میگوید... ضد انقلاب لاییک کاری به کار ما ندارد و سرش به آفتاب خودش
گرم است اما امان از ضد انقلاب دیندار... لامصبها معلوم نیست از کجا مثل مور و ملخ
سر و کلهشان پیدا شده و دکان ما را تخته کردهاند!
هر چه ما دین را به قیمت مناسب میفروشیم و مشتری را راضی نگه میداریم این
ضد انقلاب دیندار آمده است بازار ما را ریخته به هم... طوری که از کسادی بازار دینفروشی
ممکن است که ما هم به همان اشکنه که خودمان گفتیم باید ملت بریزند در خندق بلا (شکم
سابق) روی بیاوریم!